در شب
تولد پیامبر گرامی اسلام (ص) اتفاقات عجیبی به وقوع پیوسته است که اتفاق مهمی را در عالم نوید می داد که در کتب روایی و تاریخی بسیاری به آنها اشاره
شده است ؛ ما در این مجال روایاتی که محدث بزرگ مرحوم علامه مجلسی (ر ه ) نقل کرده اند
را آورده و ترجمه می کنیم ، انشاالله مورد استفاده قرار گیرد
.
در ج 15 بحار الانوار ص 257 از کتاب امالی صدوق نقل شده
است :
َ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ: کَانَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ یَخْتَرِقُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ فَلَمَّا وُلِدَ عِیسَى (ع) حُجِبَ عَنْ ثَلَاثِ سَمَاوَاتٍ وَ کَانَ یَخْتَرِقُ أَرْبَعَ سَمَاوَاتٍ فَلَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص حُجِبَ عَنِ السَّبْعِ کُلِّهَا وَ رُمِیَتِ الشَّیَاطِینُ بِالنُّجُومِ وَ قَالَتْ قُرَیْشٌ هَذَا قِیَامُ السَّاعَةِ الَّذِی کُنَّا نَسْمَعُ أَهْلَ الْکُتُبِ یَذْکُرُونَهُ وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ أُمَیَّةَ وَ کَانَ مِنْ أَزْجَرِ أَهْلِ الْجَاهِلِیَّةِ انْظُرُوا هَذِهِ النُّجُومَ الَّتِی یُهْتَدَى بِهَا وَ یُعْرَفُ بِهَا أَزْمَانُ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ فَإِنْ کَانَ رُمِیَ بِهَا فَهُوَ هَلَاکُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِنْ کَانَتْ ثَبَتَتْ وَ رُمِیَ بِغَیْرِهَا فَهُوَ أَمْرٌ حَدَثٌ وَ أَصْبَحَتِ الْأَصْنَامُ کُلُّهَا صَبِیحَةَ وُلِدَ النَّبِیُّ ص لَیْسَ مِنْهَا صَنَمٌ إِلَّا وَ هُوَ مُنْکَبٌّ عَلَى وَجْهِهِ وَ ارْتَجَسَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ إِیوَانُ کِسْرَى وَ سَقَطَتْ مِنْهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ شُرْفَةً وَ غَاضَتْ بُحَیْرَةُ سَاوَةَ وَ فَاضَ وَادِی السَّمَاوَةِوَ خَمَدَتْ نِیرَانُ فَارِسَ وَ لَمْ تَخْمُدْ قَبْلَ ذَلِکَ بِأَلْفِ عَامٍ وَ رَأَى الْمُؤْبَذَانُ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ فِی الْمَنَامِ إِبِلًا صِعَاباً تَقُودُ خَیْلًا عِرَاباً قَدْ قَطَعَتْ دِجْلَةَ وَ انْسَرَبَتْ فِی بِلَادِهِمْ وَ انْقَصَمَ طَاقُ الْمَلِکِ کِسْرَى مِنْ وَسَطِهِ وَ انْخَرَقَتْ عَلَیْهِ دِجْلَةُ الْعَوْرَاءُ وَ انْتَشَرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ نُورٌ مِنْ قِبَلِ الْحِجَازِ ثُمَّ اسْتَطَارَ حَتَّى بَلَغَ الْمَشْرِقَ وَ لَمْ یَبْقَ سَرِیرٌ لِمَلِکٍ مِنْ مُلُوکِ الدُّنْیَا إِلَّا أَصْبَحَ مَنْکُوساً وَ الْمَلِکُ مُخْرِساً لَا یَتَکَلَّمُ یَوْمَهُ ذَلِکَ وَ انْتُزِعَ عِلْمُ الْکَهَنَةِ وَ بَطَلَ سِحْرُ السَّحَرَةِ وَ لَمْ تَبْقَ کَاهِنَةٌ فِی الْعَرَبِ إِلَّا حُجِبَتْ عَنْ صَاحِبِهَا وَ عَظُمَتْ قُرَیْشٌ فِی الْعَرَبِ وَ سُمُّوا آلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع إِنَّمَا سُمُّوا آلَ اللَّهِ لِأَنَّهُمْ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ قَالَتْ آمِنَةُ إِنَّ ابْنِی وَ اللَّهِ سَقَطَ فَاتَّقَى الْأَرْضَ بِیَدِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنِّی نُورٌ أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ سَمِعْتُ فِی الضَّوْءِ قَائِلًا یَقُولُ إِنَّکِ قَدْ وَلَدْتِ سَیِّدَ النَّاسِ فَسَمِّیهِ مُحَمَّداً وَ أُتِیَ بِهِ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ لِیَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ قَدْ بَلَغَهُ مَا قَالَتْ أُمُّهُ فَأَخَذَهُ فَوَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَعْطَانِی هَذَا الْغُلَامَ الطَّیِّبَ الْأَرْدَانِ قَدْ سَادَ فِی الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمَانِ ثُمَّ عَوَّذَهُ بِأَرْکَانِ الْکَعْبَةِ وَ قَالَ فِیهِ أَشْعَاراً قَالَ وَ صَاحَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِی أَبَالِسَتِهِ فَاجْتَمَعُوا إِلَیهِ فَقَالُوا مَا الَّذِی أَفْزَعَکَ یَا سَیِّدَنَا فَقَالَ لَهُمْ وَیْلَکُمْ لَقَدْ أَنْکَرْتُ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ مُنْذُ اللَّیْلَةِ لَقَدْ حَدَثَ فِی الْأَرْضِ حَدَثٌ عَظِیمٌ مَا حَدَثَ مِثْلُهُ مُنْذُ رُفِعَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ (ع) فَاخْرُجُوا وَ انْظُرُوا مَا هَذَا الْحَدَثُ الَّذِی قَدْ حَدَثَ فَافْتَرَقُوا ثُمَّ اجْتَمَعُوا إِلَیْهِ فَقَالُوا مَا وَجَدْنَا شَیْئاً فَقَالَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنَا لِهَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ انْغَمَسَ فِی الدُّنْیَا فَجَالَهَا حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْحَرَمِ فَوَجَدَ الْحَرَمَ مَحْفُوظاً بِالْمَلَائِکَةِ فَذَهَبَ لِیَدْخُلَ فَصَاحُوا بِهِ فَرَجَعَ ثُمَّ صَارَ مِثْلَ الصِّرِّ وَ هُوَ الْعُصْفُورُ
ُ فَدَخَلَ مِنْ قِبَلِ حَرَى فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ وَرَاکَ لَعَنَکَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ حَرْفٌ أَسْأَلُکَ عَنْهُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذَا الْحَدَثُ الَّذِی حَدَثَ مُنْذُ اللَّیْلَةِ فِی الْأَرْض
فَقَالَ لَهُ وُلِدَ مُحَمَّدٌ ص فَقَالَ لَهُ هَلْ لِی فِیهِ نَصِیبٌ قَالَ لَا قَالَ فَفِی أُمَّتِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ رَضِیتُ
ابلیس قبل از ولادت حضرت عیسی ، به آسمانها بالا می رفت و چون حضرت عیسی «ع» بدنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا می رفت، و هنگامیکه رسول خدا «ص» بدنیا آمد ، از همه آسمانهای هفتگانه ممنوع شد، و شیاطین بوسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوع گردیدند، و وقتی قریش این ماجرا را دیدند گفتند :
قیامتی که اهل کتاب می گفتند بر پا شده!
عمرو بن امیه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت وستاره شناسی داناتر بود به ایشان گفت: بنگرید اگر آن ستارگانی است که مردم بوسیله آنها راهنمائی می شوند و تابستان و زمستان از روی آن معلوم گردد پس بدانید که قیامت بر پا شده و مقدمه نابودی هر چیز است و اگر غیر از آنها است ، امر تازه ای رخ داده است .
و همه بتها در صبح آن شب به رو افتاد و هیچ بتی درآن روز سر پا نبود، و ایوان کسری شب شکست خورد وچهارده کنگره آن فرو ریخت. و دریاچه ساوه خشک شد. و وادی سماوه پر از آب شد. آتشکده های فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.
و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانی سخت اسبان عربی را یدک می کشند و از دجله عبور کرده و در بشهرهای آنها پراکنده شدند، و طاق کسری از وسط شکست خورد و رود دجله در آن وارد شد.
و در آن شب نوری از سمت حجاز بر آمد و همچنان بسمت مشرق رفت تا به آنجا رسید، فردای آن شب تخت هر پادشاهی سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آنروز سخن نمی گفتند.
دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید، وهر کاهنی که بود از تماس با همزاد شیطانی خود ممنوع گردید ومیان آنها جدائی افتاد.
آمنه گفت: بخدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهای خود را بر زمین گذارد و سر بسوی آسمان بلند کرد و به آن نگریست، و نوری از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گوینده ای می گفت: تو آقای مردم را به دنیاآودی ، او را محمد نام بگذار.
آنگاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته بود به عبد المطلب گزارش دادند، عبد المطلب او را در دامن گذارده گفت:
الحمد لله الذی اعطانی هذا الغلام الطیب الاردان قد ساد فی المهد علی الغلمان
ستایش خدائی را که بمن عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبورا که در گهواره بر همه پسران آقا است.
آنگاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد. و در باره او اشعاری سرود.
و ابلیس در آن شب یاران خود را صدا زد ، وقتی آنها اطرافش جمع شدند گفتند: ای سرور چه چیزی تو را به وحشت افکنده؟ گفت: وای بر شما از سر شب تابحال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون می بینم و بطور قطع درروی زمین اتفاق تازه و بزرگی رخ داده که از زمان ولادت عیسی بن مریم تاکنون سابقه نداشته، اینک بگردید و به بینید این اتفاق چیست؟
آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند: ما خبر تازه ای ندیدیم.
ابلیس گفت: این کار شخص من است آنگاه در دنیابه جستجو پرداخت تا به حرم -مکه -رسید، و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آنرا گرفته اند، خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر اوبانگ زده مانع ورود او شدند، بسمت غار حری رفت و مانندگنجشکی گردید و خواست بیرون آید که جبرئیل بر او نهیب زد:
-برو ای دور شده از رحمت حق! ابلیس گفت: ای جبرئیل از تو سؤالی دارم؟
گفت: بگو، پرسید: از دیشب تاکنون چه تازه ای در زمین رخ داده؟
پ-اسخ داد: محمد -صلی الله علیه و آله -به دنیا آمده.
-شیطان پرسید: مرا در او بهره ای هست؟
-گفت: نه.
-پرسید: در امت او چطور؟
-گفت: آری. ابلیس که این سخن را شنید گفت: خوشنود وراضیم.
همتتان مستدام